نوشته شده توسط : مریم

2365181

معناى هدف
هدف، یعنى «براى هر کار و فرمان و هر راهى، نقطه‏اى است که به آن ختم مى‏شود». ژرف نگرى در این نکته، ما را از خطاهاى بسیارى ایمنى مى‏بخشد. در طول تاریخ بشر، خطاکنندگان به معناىِ صحیح «هدف»، نیندیشیده و یا آن را درنیافته‏اند. از این رو، به غلط آنچه را که لازمه زندگى و یا از اجزاى حیات دنیایى بشر بوده و در مواردى ایده‏آل براى بخشى از زندگى به حساب آمده است با هدف براى کل حیات تلقى کرده و براین اساس دچار زیان در زندگى یا شکست‏هاى روحى شده‏اند.
در این باب، مى‏توان به کسانى اشاره کرد که بهره‏مندى از لذّت‏ها و شهوت‏ها را هدف دانسته‏اند! به هر حال این تصوّر نادرست است؛ چرا که آنچه جزء زندگى است، نمى‏تواند هدف آن باشد. براى چنین افرادى پس از پایان زندگى (حیات دنیوى)، رسیدن به هدف، هیچ تصویرى ندارد. به طور مثال کسانى که رسیدن به مدارج عالى علمى را هدف زندگى خود دانسته‏اند، علاوه بر آنکه ممکن است در رسیدن به این مطلوب، ناکام مانده و به دلیل احساس شکست، دید منفى و مأیوسانه‏اى نسبت به زندگى بیابند؛ در صورت موفقیت نیز، پس از پایان زندگى دنیوى، نیل به هدف براى آنان معنا نخواهد داشت. بنابراین باید «زندگى» و «هدف از آن»، از یکدیگر متمایز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگى است، هدف زندگى تلقى نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگى، باید مافوق حیات طبیعى قرار گیریم؛ تا سراغ آن را در حیات طبیعى و شئون آن نگیریم V}براى آگاهى بیشتر: عبداللّه نصرى، تکاپوگر اندیشه‏ها (زندگى، آثار و اندیشه‏هاى استاد محمدتقى جعفرى)، ص ۲۲۰٫{V.

T}دوم. درستى هدف‏{T
روشن است که عالمان و اندیشمندان، هدف‏هاى متفاوتى براى زندگى ترسیم و ارائه کرده‏اند. امّا این بدان معنا نیست که همه این نظرها و هدف‏ها صحیح بوده و به دیگران درست شناسانده شده است. ضدیّت و یا تناقض بسیارى از این هدف‏ها، نشانگر صحت این مدعا است.
به عنوان مثال، بیمارى نیاز فورى به دارویى خاص دارد. شما مى‏دانید که این دارو تنها در یک داروخانه عرضه مى‏شود؛ ولى آنجا را نمى‏شناسید. اکنون درمى‏یابید که دانستن نام و یافتن نشانى آنجا، تا چه حد ضرورى و جدى است؛ یعنى، همان قدر که دانستن این مشخصات مهم است، یافتن خیابان و نحوه رفتن به آنجا نیز اهمیت دارد. بدون شک اگر نام و نشانى و چگونگى رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختیار شما قرار گیرد، لطمه‏اى جانسوز و جبران‏ناپذیر براى بیمار در پى خواهد داشت.
در اولین قدم کاوش براى یافتن هدف زندگى و راه رسیدن به آن، پاى ما به زنگ خطرى برخورد مى‏کند که براى هوشیارى و دقت بیشتر سودمند خواهد بود. این زنگ به ما چنین مى‏گوید: «تنها یک بار این راه را خواهى رفت و یک بار زندگى را تجربه خواهى کرد»! این اخطار و گوشزد مهم و جدّى، ما را بر آن مى‏دارد که با دقّتى متناسب با اهمیت موضوع و موشکافى بسیار، به کاوش بپردازیم و ضریب اطمینان بالایى براى یافته خود، دست و پا کنیم.
پس شناخت هدف زندگى، کار آسانى نیست تا در توان ما یا امثال ما – که خود براى اولین و آخرین بار از این راه مى‏گذریم – بگنجد. گویى باید دستى از آستین غیب برآید و با انگشت اشاره‏اى، هدف و سمت و سوى آن را به ما بنمایاند.
خوشبختانه باید بگوییم: این دست برآمده و در تعیین هدف و چگونگى رسیدن به آن، کارى کارستان کرده است. خداوند بلندمرتبه، در حالى که به همه جهان هستى احاطه دارد، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام مى‏داند و هدف زندگى و راه رسیدن به آن را به خوبى و پله پله به ما مى‏آموزد.
او در آیات قرآن، این حقیقت را بازگفته است که همه جهان هستى و از جمله انسان، به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامى امور و پایان زندگى، به سوى خداوند و از آنِ او است: A}«وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَهُ الْأُمُورِ»{A؛ V}لقمان (۳۱)، آیه ۲۲٫{V؛ «و فرجام کارها به سوى او است» و A}«إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»{A؛ V}آل عمران (۳)، آیه ۱۰۹٫{V؛ «کارها به سوى خدا بازگردانده مى‏شود».
بر این اساس هدف، فرجام و آرمانى که اسلام براى بشر تصویر کرده، فقط «خدا» است و بس و این غایتى است که وراى آن هدف برترى تصورپذیر نیست. آدمى به سوى خداوند در حرکت است و در واقع تمامى جهان به سوى آن، در سیلان و جریانند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم، رو به سوى آن هدف و غایت داریم. این هدف ماوراى زندگى و عالم مادى؛ بلکه محیط بر عوالم بالاتر و برتر است. بنابراین هدف از زیستن آدمى در این دنیا، حرکت، صعود و بازگشت به سوى خداوند است.
خداوند، چگونگى رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را روشن ساخته و رسالت تبیین آن را بر دوش پیامبران نهاده است. در واقع در پرتو پیروى از ایشان و عمل به هدایت‏ها و تعالیم آنان، آدمى مى‏تواند به حقیقت انسانیت و قرب حضرت حق دست یازد: A}« … فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِى الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً * رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ …»{A؛ V}طلاق (۶۵)، آیه ۱۰ و ۱۱٫{V؛ «پس اى خردمندانى که ایمان آورده‏اید! از خدا بترسید؛ به راستى که خدا سوى شما تذکارى فرو فرستاده است: پیامبرى که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى‏کند، تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، از تاریکى‏ها به سوى روشنایى بیرون برد».
A}«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً * وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً»{A؛ V}احزاب (۳۳)، آیه ۴۵ و ۴۶٫{V؛ «اى پیامبر! ما تو را گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم و دعوت‏کننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناک».
این عبارات بیانگر این حقیقت است که بعثت پیامبران، براى دعوت به سوى حضرت حق است و آنان همچون چراغى تابناک، روشنگر راه آدمى در رسیدن به مقصود و هدف زندگى‏اند.
P}چون رسید اندر سبا این نور شرق‏{E}غلغلى افتاد در بلقیس و خلق‏{P
P}روح‏هاى مرده جمله پر زدند{E}مردگان از گور تن سر بر زدند{P
P}یکدگر را مژده مى‏دادند، هان‏
{E}تک ندایى مى‏رسد از آسمان‏{P
P}زان ندا دین‏ها همى گردند گبز{E}شاخ و برگ دل همى گردند سبز{P
P}از سلیمان آن نفس چون نفخ صور{E}مردگان را وا رهانید از قبور{P
V}مثنوى معنوى، دفتر ۴، ابیات ۸۳۹ – ۸۴۳٫{V
قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را دو رکن اساسى و دو ره توشه مهم، براى رسیدن به هدف حقیقى و اصلى انسان در زندگى مى‏داند: A}«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ»{A؛ V}تین (۹۵)، آیات ۴-۶٫{V؛ «به‏راستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پست‏ترین پستى بازگردانیدیم؛ مگر کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند که پاداشى بى‏منّت خواهند داشت».
و A}«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»{A؛ V}عصر (۱۰۳)، آیه ۲ و ۳٫{V؛ «در حقیقت انسان دستخوش زیان است؛ مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند».
بنابراین، بر اساس آیات قرآن چند امر روشن مى‏شود:
یکم. هدف برین زندگى، خارج از چند روزه زندگى این دنیا قرار دارد و در سرانجام آن است، نه در متن آن.
دوم. هدف زندگى، رسیدن و بازگشت به حقیقت اصلى؛ یعنى، خداوند متعال است.
سوم. خداوند، چگونگى و کیفیت رسیدن به این هدف را، به وسیله پیامبران الهى براى ما روشن ساخته است. او در کنار عقل – که حجت درونى است و در راه رسیدن به هدف زندگى، ما را به کلیاتى رهنمون مى‏کند – انبیا و کتاب‏هاى آسمانى را به منظور راهنمایى و معرفى جزئیات این راه و مسیر، فرستاده است.
چهارم. ایمان و عمل صالح، دو رکن اصلى و مهم براى نیل به هدف حقیقى زندگى تلقى شده است.
از همه این مطالب روشن مى‏شود که هدف زندگى براى دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در یک کلمه «انسان»، یکسان است و البته هر کس به اندازه ایمان و عمل صالح خود، مى‏تواند به هدف حقیقى زندگى دست یابد.
با این نگاه به هدف زندگى، تلاش در جهت ایمان و عمل صالح، هر چند سخت؛ ولى بسیار لذت بخش است. رو به سوى خدا آوردن، بسیار آرام بخش و آمیخته با انس و لطف است و نرسیدن به این وصال، بسیار جانسوز است؛ چنان که عبدالرحمان جامى در شرح دو بیت زیر از مولانا جلال الدین رومى:
P}بشنو از نى چون حکایت مى‏کند{E}و زجدایى‏ها شکایت مى‏کند{P
P}کز نیستان تا مرا ببریده‏اند{E}در نفیرم مرد و زن نالیده‏اند{P
چنین مى‏سراید:
P}حبذا روزى که پیش از روز و شب‏{E}فارغ از اندوه و آزاد از طرب‏{P
P}متحد بودیم با شاه وجود{E}حکم غیریت به کلّى محو بود{P
P}بود اعیانِ جهان بى‏چند و چون‏{E}ز امتیاز علمى و عینى مصون‏{P
P}نى به لوح علمشان نقش ثبوت‏{E}نى ز فیض خوان هستى خورده قوت‏{P
P}نى ز حق ممتاز و نى از یکدگر{E}غرقه دریاى وحدت سربه‏سر{P
P}ناگهان در جنبش آمد بحر جود{E}جمله را در خود ز خود بى‏خود نمود{P
P}امتیاز علمى آمد در میان‏{E}بى‏نشانى را نشان‏ها شد عیان‏{P
P}واجب و ممکن ز هم ممتاز شد{E}رسم و آیین دویى آغاز شد{P
P}بعد از آن، یک موج دیگر زد محیط
{E}سوى ساحل آمد ارواح بسیط{P
P}موج دیگر زد پدید آمد از آن‏{E}برزخ جامع میان جسم و جان‏{P
P}پیش آن کز زمره اهل حق است‏{E}نام آن برزخ مثال مطلق است‏{P
P}موج دیگر نیز در کار آمده‏{E}جسم و جسمانى پدیدار آمده‏{P
P}جسم هم گردید طورا بعد طور{E}تا به نوع آخرش افتاده دور{P
P}نوع آخر آدم است و آدمى‏{E}گشته محروم از مقام محرمى‏{P
P}بر مراتب سرنگون کرده عبور{E}پایه پایه ز اصل خویش افتاده دور{P
P}گر نگردد باز مسکین زین سفر{E}نیست از وى هیچ‏کس مهجورتر{P
P}نى که آغاز حکایت مى‏کند{E}زین جداییها شکایت مى‏کند{P
امید آنکه خداوند همه انسان‏هاى حقیقت‏جو را در شناخت هدف زندگى و رسیدن به آن، یارى دهد و ما را از اهل معرفت و نوشندگان شراب وصل گرداند



:: برچسب‌ها: , اهداف درست , تشخیص راه درست از اشتباه , تصمیم گیری صحیح , راه های رسیدن به هدف در مدت کوتاه , رسیدن به هدف ,
:: بازدید از این مطلب : 34
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 اسفند 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم

هدف

هدف در قرآن

این سخن همواره در میان ما گفته می‏شود که زندگی ارزشمند، هدفدار و هدفمند می‏باشد و هدفداری به عنوان یک اصل مسلم برای زندگی پذیرفته شده است؛ اما جای آن هست که با مراجعه به مهم‏ترین متن مقدس دینی ما این پرسش هم مطرح شود که به چه دلیل زندگی باید هدفمند باشد، چه ضرورتی احساس می‏شود که انسان دارای زندگی هدفدار باشد؟
آیا شناخت هدف، همچنین شناخت وسایل و ابزاری که ما را به هدف می‏رساند، در سرنوشت ما موءثر خواهد بود؟ می‏گویند: از مهمترین ارکان حیات انسانی «هدفداری زندگی» است. زندگی بدون هدف، پوچ است و پوچ‏تر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است.
در تعریف هدف، سخنها گفته‏اند؛ بعضی از این تعریفها عبارتند از:
«هدف، آن چیزی است که برای رسیدن به آن تلاش و کوشش می‏شود۱». و نیز گفته‏اند: «هدف، عبارت است از آن حقیقت مطلوب که اشتیاق وصول به آن، محرک انسان است به انجام کارها و انتخاب وسیله‏هایی که آن حقیقت را قابل وصول می‏نماید۲».
«فلسفه حیات» یا «هدف زندگی» از مسائل مهم انسان‏شناسی به شمار می‏رود و یکی از اساسی‏ترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند در یابد که «هدف از حیات چیست» و پاسخ مناسبی برای این پرسش نداشته باشد، زندگی را بی معنی خواهد یافت. تلاشهای روزمره زندگی انسان، زمانی مفهوم خواهد یافت که «هدف نهایی از زندگی» روشن باشد.
با اندکی دقت می‏توان دریافت، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر می‏گیریم همه زندگی ما را تحت تأثیر قرار می‏دهد، به تعبیر دیگر، به زندگی ما «جهت» و «معنی» می‏دهد.
اگر انسانها در زندگی خود روشهای متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدفهای مختلفی را دنبال می‏کنند، هر قدر این هدف با ارزشتر و والاتر باشد، به همان اندازه زندگی از ارزش و کیفیت عالی‏تری برخوردار خواهد شد؛ بنابراین، سعادت و کمال انسان در گرو «شناخت هدف» و آگاهی از «فلسفه حیات» و تلاش بی‏وقفه در راه رسیدن به آن می‏باشد.
البته انتخاب هدف نهایی به جهان بینی هرکس بستگی دارد، اینکه در بین افراد جامعه اختلاف در انتخاب هدف به چشم می‏خورد، معلول جهان بینی‏های مختلف و متفاوت است، زیرا جهان‏بینی ریشه اصلی انتخاب هدف زندگی است. بر این اساس، نتیجه می‏گیریم که زندگی از آن جهت باید هدفمند باشد که در واقع موضوعی که هدف زندگی قرار می‏گیرد، تعیین کننده سرنوشت انسان و شخصیت و منش انسانی او می‏باشد، زیرا چنانکه در تعریف هدف بیان گردید، هدف، دارای خصوصیتی است که موجب جلب توجه و گرایش استقلالی انسان می‏باشد، و در واقع نوع زندگی و منش آدمی و شخصیت او، محصولی از هدف‏هایی است که در زندگانی انتخاب می‏کنند، زیرا در هدف نهایی، همه عناصر روانی و مغزی و انگیزه‏های حیاتی در انتخاب آن هدف، همآهنگ و بسیج می‏شوند و می‏خواهند هدف را که جزء گسیخته‏ای از انسان احساس می‏شود، به انسان بپیوندد.
موضعگیری در برابر فلسفه حیات و هدف زندگی

در برابر مسأله «فلسفه حیات» می‏توان مردم را به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول: کسانی هستند که به علت سرگرم شدن به هدفهای مادی و انس با ظواهر زندگی، به چیزی والاتر از آن نمی‏اندیشند، اینان به تعبیر قرآن کسانی هستند که به حیات۳ دنیا راضی شده و به آن آرام گرفته‏اند، و رضایت به زندگی موقت سبب شده است که آنها به طور جدی درباره «هدف نهایی زندگی» نیندیشند و در غفلت غوطه‏ور باشند.
دسته دوم، کسانی هستند که هدفهای مادی و غریزی نتوانسته است آنها را راضی و خشنود سازد و از طرفی هم نتوانسته‏اند به بعد متعالی حیات دست یابند، زیرا آنها هدف نهایی زندگی انسان را در لابلای زندگی مادی جستجو نموده‏اند؛ این دسته افراد که سراب را آب پنداشته و با رسیدن به آن عطش شان بیشتر گشته، به پوچی رسیده‏اند. اینان به تصور اینکه حیات انسانی در همین زندگی چند روزه دنیا خلاصه شده و هدفی والاتر از عناصر مادی و غریزی وجود ندارد، آن را پوچ و بی‏ارزش دانسته و زبان به طعن و انتقاد از نظام هستی گشوده‏اند. نیهیلیستها یا پیروان «فلسفه پوچی» از این دسته‏اند.
دسته سوم: کسانی هستند که گام فراتر نهاده با بعد متعالی حیات آشنا شده‏اند اینان توانسته‏اند در سایه تحصیل کمال دریچه‏ای از عالم بالا بر روی خود بگشایند و با عظمتهای معنوی زندگی، آشنا شوند. از این رو، این دسته، نه مانند گروه اول با آسودگی خاطر در عالم غفلت و بی‏خبری غنوده‏اند و نه مانند گروه دوم به پوچی رسیده‏اند. آنان با دستیابی به حقایقی که از دید ظاهربینان، پنهان و پوشیده است، فلسفه زندگی را در ماورای مرزهای ظواهر یافته، از آن سخن گفته‏اند۴، و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمی‏ورزند. قرآن نیز رسیدن به هدف نهایی و موفقیت را به آنان نوید داده و خداوند هم یاری‏شان خواهد کرد.
لزوم تفکیک میان هدف و وسیله

تفکیک میان هدف و وسیله، یکی از بزرگترین عوامل زندگی هدفدار است، زیرا با این تفکیک عظمت و ارزش هدف‏ها معلوم می‏شود و در صورتی که انسان خود آشنا و دارای علاقه به خویشتن باشد، بهترین هدف را برای زندگی خود انتخاب می‏نماید. اگر تفکیک مزبور صورت نگیرد، زندگی آدمی مانند قطعه کاغذی است که بدون هدف در تند باد حوادث زندگی به این سو و آن سو کشیده می‏شود و چنین انسانی وسیله‏ای برای هدف زندگی دیگران می‏گردد۵٫
«باید توجه داشت که هدف‏گیری‏های عالی، موقعیت روانی انسان‏ها را گسترده‏تر، بینایی‏شان را تیزتر، اصالت حیات‏شان را در این دنیا نیرومندتر می‏گرداند و در نتیجه با اینکه از انسانها هستند، مافوق انسان‏ها می‏نگرند و ابعاد درونی‏شان باز و بازتر می‏گردد، و هم اینان به حلقه‏های زنجیر وراثت و محیط و تاریخ مسلط می‏شوند.
ما می‏توانیم صریحاً بگوئیم: «هر هدف عالی که وارد حوزه موقعیت انسانی می‏گردد، همانند آب زلالی است که به ریشه درخت نفوذ می‏کنند و آن را شکوفان و بارور می‏سازد۶٫»
از این رو لازم است میان هدف و وسیله تفکیک صورت گیرد تا انسان دچار خطا نشود و وسیله را به جای هدف اشتباه نگیرد، و هدف‏های زودگذری که درواقع وسیله‏های زندگی نهایی بیش نیستند هدف اعلای زندگی انتخاب نکند زیرا کسی که به هدف‏های زودگذر دل می‏بندد و برای دستیابی به آنها تلاش می‏کند، باید به خود احتمال شکست بدهد. اما دل بستن به هدف‏های جاویدان و متعالی و سعی در راه رسیدن به آنها، بنا به وعده تخلف‏ناپذیر قرآن۷ موفقیت را در پی خواهد داشت.
فلسفه حیات در قرآن:

«حیات جاریه معمولی در این دنیا از نظر قرآن، حیاتی ابتدائی است و مرحله پست حیات به شمار می‏رود، این مطلب در ۶۹ آیه از قرآن تذکر داده شده و با تعبیر الحیاه الدنیا که به معنای حیات ابتدائی می‏باشد، وارد شده است۸».
آیاتی از قرآن کریم به بیان این حقیقت نیز می‏پردازد که حیات معمولی و پست این دنیا نمی‏تواند آرمان و ایده‏آل نهائی انسان تلقی شود، زیرا این دنیا در عین جالب بودن حقیقتی است ابتدائی، نه متعالی و نهائی؛ و لذا قرآن از این گونه حیات تعابیری همچون متاع فریبنده، لهو و بیهوده، بازی، متاع اندک، آرایش فریبا و… دارد که در سوره‏های مختلف و آیات متعدد بیان شده است۹٫
علیرغم جذابیتها و ارزشهای ظاهری که در حیات دنیا مشاهده می‏شود و می‏تواند وسیله کمال و تعالی انسان نیز باشد نمی‏تواند هدف نهایی زندگی قرار گیرد و لذا انتخاب چنین حیاتی به عنوان هدف متعالی زندگی، سراب را آب پنداشتن است و راهی که به چاه منتهی خواهد شد.
به دلیل همین ناچیزبودن حیات دنیا شاعر، راه افراط پیموده و در وصف زندگی دنیا چنین سروده است:
دنیا چو حباب است ولکن چه حباب نه بر سر آب بلکه بر روی سراب
آن هم چه سرابی که به بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب
«با چشمان فرو بسته لب بر جام زندگی نهاده اشک سوزان بر کناره زرین آن فرو می‏ریزیم، تا آنگاه که دست مرگ، نقاب از دیدگان ما بردارد، در آن موقع خواهیم فهمید که این کاسه حیات از اول خالی بوده و ما جز باده خیال چیزی از آن ننوشیده‏ایم۱۰».
برای آن دسته از انسانها که «هدف زندگی» را در لابلای حیات مادی و زودگذر همین دنیا جستجو می‏کنند و لذت بردن، تجمل پرستی، فزون‏طلبی در اموال، هوسرانی و بدست آوردن قدرت را هدف نهایی زندگی می‏پندارند. قرآن کریم در آیه ۲۰ سوره حدید چنین هشدار می‏دهد:
«اعلموا انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الا ولاد، کمثل غیث اعجب الکفار بناته ثم یهیج فتراه مصفراً ثم یکون حطاماً و فی‏الاخره عذاب شدید و مغفره من‏الله و رضوان و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور. بدانید زندگی دنیا تنها بازی، و سرگرمی، و تجمل‏پرستی، و تفاخر در میان شما، و افزون‏طلبی در اموال و فرزندان است».
به این ترتیب «غفلت»، «سرگرمی»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهای پنجگانه عمر آدمی را تشکیل می‏دهند.
نخست «دوران کودکی» است که زندگی در هاله‏ای از غفلت و بی‏خبری و لعب و بازی فرو می‏رود. سپس مرحله «نوجوانی» فرا می‏رسد، و سرگرمی جای بازی را می‏گیرد، و در این مرحله انسان به دنبال مسائلی است که او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدی دور دارد.
مرحله سوم مرحله «جوانی» و شور و عشق و تجمل‏پرستی است از این مرحله که بگذرد مرحله چهارم فرا می‏رسد و احساسات «کسب مقام و فخر» در انسان زنده می‏شود. و سرانجام به مرحله پنجم می‏رسد و در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت می‏افتد.
سپس، قرآن با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگی را در برابر دیدگان انسان‏ها مجسم ساخته، می‏فرماید: کمثل غیث اعجب الکفار…. همانند بارانی است که از آسمان نازل می‏شود، و چنان زمین را زنده می‏کنند که گیاهانش، زارعان را در شگفتی فرو می‏برد، سپس خشک می‏گردد، به گونه‏ای که آن را زردرنگ می‏بینی، سپس درهم شکسته و خرد و تبدیل به کاه می‏شود. اینگونه است زندگی ناپایدار دنیا که شایسته نیست با چنین اوصافی هدف اعلای زندگی انسان قرار گیرد، بلکه باید به عنوان مزرعه جهان باقی و مکان آماده شدن برای ورود به حیات حقیقی و ابدی مورد استفاده قرار گیرد۱۱٫
البته سوالی مطرح می‏شود که اگر حیات دنیا هدف نیست چرا خداوند آن را آفریده است؟ در پاسخ باید گفت: خالق حکیم حیات، دنیا را از آن جهت آفریده است که وسیله رسیدن به هدف متعالی انسان و دست‏یابی به حیات حقیقی و ابدی در جوار رحمت حق باشد نه اینکه این حیات ناپایدار خود هدف زندگی قرار گیرد.
«ما اگر بخواهیم خود حیات دنیا را هدف قرار دهیم، در منطق قرآن، با اختیار خود، خویشتن را عاشق خلأ محض کرده‏ایم و اما اگر در این حیات غوطه‏ور نشویم و آن را به عنوان شایسته‏ترین گذرگاه برای حیات واقعی «ألا و ان الدار الآخره لهی الحیوان» تلقی کنیم، در عالی‏ترین هدف که برای یک «من انسانی» قابل تصور است گام خواهیم گذاشت۱۲».
قرآن هدف از زندگی ابتدایی دنیا را دستیابی و رسیدن به حیات طیبه می‏داند که همان زندگی حقیقی و جاوید است و برای رسیدن به آن دو چیز را شرط قرار می‏دهد: یکی ایمان و دیگری عمل صالح. در سوره نحن آیه ۹۷ می‏فرماید:
«من عمل صالحاً من ذکرا و انثی و هو مومن فلنحیینه حیاهً طیبه ولنجزینهم احدهم باحسن ما کانوا یعملون هر کس از مرد و زن عمل شایسته کنند و موءمن باشد. او را زندگی نیکو دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل می‏کرده‏اند می‏دهیم».
در جمله «فلنحیینه حیاهً طیبهً» حیات، به معنای جان انداختن در چیزی و افاضه حیات به آن است، پس این جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی موءمنی را که عمل صالح کند به حیات جدیدی غیر از آن حیاتی که به دیگران نیز داده‏اند زنده می‏کند و مقصود این نیست که حیاتش را تغییر می‏دهد بلکه مرتبه عالی‏تری از حیات را – که از کیفیت بهتری برخوردار است – به او عنایت می‏کند این چنین انسانی در نقش خود نقد و کمال و قوت و عزت و لذت و سروری را درک می‏کند که نمی‏توان اندازه‏اش را معین کرد و نمی‏توان گفت که چگونه است، و چرا چنین نباشد، حال آنکه متفرق در حیاتی دائمی و زوال‏ناپذیر، و نعمتی باقی و فناناپذیر، و لذتی خالص از الم و کدورت و خیر و سعادتی غیرشوب به شقاوت است. این آثار زندگی، جز، بر زندگی حقیقی مترتب نمی‏شود، و زندگی مجازی بویی از آن ندارد؛ خداوند این آثار را بر حیاتی مترتب کرده که آن را مختص به مردم باایمان و دارای عمل صالح دانسته، حیاتی که حقیقی و واقعی و جدید است، که خدا آن را به کسانی که سزاوارند افاضه می‏فرماید۱۳» البته در آیات قرآن، اهداف متعددی برای آفرینش انسان مطرح شده است که می‏توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد۱۴:
۱ – هدف مقدماتی (کوتاه مدت):

مقصود از آن، فراهم شدن زمینه‏های مادی و اجتماعی و تحقق شناختهای لازم برای انتخاب آزادانه راه و رسم زندگی برای انسان و استمرار حیات است. از جمله این اهداف می‏توان به آبادانی زمین و دستیابی به توسعه مادی و اقتصادی اشاره کرد. چنان که در سوره هود آیه ۶۰ می‏فرماید:
«و الی ثمود اخاهم صالحاً قال یا قوم اعبدواالله ما لکم من اله غیره هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها…. برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم صالح گفت: ای مردم! خدا را عبادت کنید که معبودی غیر از او ندارید. او شما را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما خواسته است».
این که خداوند انسان را به آبادکردن زمین وا می‏دارد و عمران آن را از او می‏خواهد، به این معنا نیست که هدف نهائی همین باشد، بلکه بهره‏وری از زمین برای بقای انسان و استمرار حیات مادی، لازم و ضروری است و ادامه زندگی نیز مقدمه رسیدن به هدف والاتری است که انسان و استمرار حیات به تدریج باید به سوی آن هدف در حرکت باشد و سرانجام به آن برسد.
۲ – هدف میانی (متوسط)

بدون هدفهای میان مدتی که در قرآن برای زندگی انسان بیان شده است رسیدن به هدف نهایی ممکن نخواهد بود. دو نمونه از این اهداف را «آزمایش بندگان» و «عبادت خدا» می‏توان نام برد.
الف – آزمایش:

«الذی خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا…. خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا بیازماید شما را که کدام یک نیکوکار می‏شوید. (ملک/۲)».
منظور از آزمایش خداوند نوعی پرورش است، به این معنی که انسانها را به میدان عمل می‏کشد تا ورزیده و آزموده و پاک و پاکیزه شوند ولایق قرب خدا گردند۱۵٫
ب – عبادت

در آیه ۵۶ سوره ذاریات یکی دیگر از هدفهای میانی را عبادت ذکر می‏کند و می‏فرماید:
«ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا عبادت کنند ( و از این طریق تکامل یابند و به من نزدیک شوند)
اغلب گمان می‏کنند مقصود از عبادت، همان حرکات و ورد و ذکرهای خشک است که بر اثر عادت انجام می‏شود یا تنها نماز و روزه و امثال آن را عبادت به حساب می‏آورند اما باید توجه داشت که عبادت مفهوم بسیار گسترده‏ای دارد و برای آن یک معیار کلی بیان شده است که، «آنچه برای خدا انجام می‏گیرد عبادت است»؛ و لذا «عبودیت، اطاعت بی‏قید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینه‏هاست، و بالاخره عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام برندارد، و هرچه غیر او است فراموش کند حتی خویشتن را۱۶».
۳ – تقرب به خدا، هدف نهائی

مقصود از هدف نهایی چیزی است که بقیه کارها برای رسیدن به آن انجام می‏گیرد. از دیدگاه قرآن هدف نهایی زندگی، تقرب به خداوند است و هیچ هدفی متعالی‏تر از آن وجود ندارد؛ زیرا تقرب به خداوند رسیدن همه کمالات، زیبایی‏ها، لذت‏ها و سعادت ابدی است و این تقرب همراه با چشیدن طعم حیات طیبه و پایدار و فناناپذیر در جوار رحمت حق است و اینکه قرآن، عبادت را به عنوان هدف خلقت بیان می‏کند از آن جهت است که عبادت – طبق مفهومی که بیان کردیم – رابطه انسان را با خدا محکم ساخته، زندگی او را خدا محور می‏سازد و چنین زندگی موجب تقرب انسان به خدا می‏شود.
پس خود عبادت، هدف نهایی نیست، بلکه عبادت یک هدف متوسط و میانی است. ما را به هدف والاتر و کاملتری می‏رساند که منظور، همان تقرب به خدا و رسیدن به درجه تعالی و کمال باشد.
قرآن اسباب تقرب و نزدیک شدن را زیادی ثروت و کثرت فرزندان نمی‏داند بلکه آنچه به عنوان اسباب تقرب و شرایط نزدیکی به خدا بیان می‏کند دو چیز است: ایمان و عمل صالح.
در آیه ۳۷ سوره سبأ این مطلب چنین بیان می‏شود:
«وما اموالکم ولا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی الا من آمن و عمل صالحاً. اموال و اولادتان شما را به ما نزدیک نمی‏کند مگر آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند».
ایمان به خدا و عمل صالح، زندگی انسان را خدامحور می‏کند و آن زندگی که محور اصلی آن خدا باشد، سراسر عبادت است و عبادت موجب کمال و تقرب به خداوند می‏باشد، همان گونه که قرآن در این آیه ایمان و عمل صالح را اسباب تقرب به خدا معرفی می‏کند. در آیه ۹۷ سوره نحل این دو چیز را زمینه رسیدن به حیات طیبه می‏داند و نیز در سوره عصر، این دو را مایه نجات انسان از خسران عظیم بیان می‏دارد. می‏شود چنین نتیجه گرفت که نجات انسان از خسروان عظیم و رسیدن به حیات طیبه و تقرب به خداوند، هر سه، ثمره و نتیجه ایمان به خدا و عمل صالح می‏باشد که لازم است سرلوحه زندگی انسان قرار گیرد.



:: برچسب‌ها: , انواع هدف از دیدگاه قرآن , مقصود از هدف , هدف از دیدگاه پیامبران , هدف انسان از دیدگاه خداوند , هدف در قرآن ,
:: بازدید از این مطلب : 33
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 اسفند 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم

Target

تعریف هدف

امروز با یکی از دوستان قدیمی درباره زندگی کردن بحث می کردم . گرچه این بحث فایده ای نداشت اما خوب باعث شد امشب کمی در باره هدف فکر کنم و بنویسم .
هرکسی در این کره خاکی برای هدفی زنده است زیرا هدف دلیل زندگی است . اما خوب عده ای زندگی نمی کنند زیرا زندگی کردن را هدفی برای خود می پندارند. حرف من با کسانی است که پاسخ هدف شما چیست را با جواب ..داشتن یک زندگی راحت .. پاسخ می دهند .
زندگی کردن هدف نیست! بلکه هدف زندگی را می سازد. این همان حرفی است که من بارها به دیگران می زنم و در باره این موضوع بارها با یکدیگر بحث می کنیم و هر بار به نتیجه نمی رسیم زیرا این دسته از انسانها انسانهائی هستنتد که دلیلی برای زندگی کردن ندارند . و به عبارتی زندگی می کنند تا بمیرند. اما به خیال خود دارای هدف هستند.
هدف چیست و داشتن آن چه ضرورتی دارد؟
یک هدف چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ آیا هدف باید کمی باشد یا کیفی؟ چگونه می‌توان هدفی را انتخاب کرد؟ بعد از آن‌که هدف خود را انتخاب کردیم، در ارتباط با آن لازم است چه کاری انجام دهیم؟ و …
در یک تعریف، هدف وضعیتی است که می‌خواهیم در آینده داشته باشیم. اگر خود نتوانیم وضعیت‌مان را در آینده تعیین کنیم،‌ ناچار محیط پیرامون‌مان، وضعیت را به ما تحمیل می‌کند. آنچه که محیط بر ما حکم می‌کند چه بسا با ما سازگاری نداشته باشد. پس چه بهتر که خود، هدف مطلوب‌مان را معلوم کنیم و به سمتش در حرکت باشیم.
انتخاب هدف، یکی از ضرورت‌های زندگی است که اگر آگاهانه انجام نشود، نا‌آگاهانه صورت خواهد گرفت. یکی از ضرورت‌های انتخاب هدف، این است که تمرکز ذهنی را به همراه خواهد داشت. داشتن ذهنی متمرکز، یکی از شرط‌های لازم برای موفقیت است. یک ذهن متمرکز قدرت تفکر و خلاقیت دارد و پر از انرژی است، بنابراین می‌تواند در مسایل کنکاش کند و اعماق آنها را ببیند. نقطه روبروی ذهن متمرکز، یک ذهن آشفته است. با یک ذهن آشفته نمی‌توانیم کاری از پیش ببریم و تمام انرژی‌مان صرف کارهای بیهوده می‌شود. دلایل عدم موفقیت با یک ذهن آشفته به قرار زیر است:
۱) یک ذهن آشفته، لبریز از ایده‌های گوناگون است که ممکن است با یکدیگر متضاد باشند. بنابراین پرداختن به یک ایده، دیگری را خنثی می‌کند و هر دست‌آورد، دست‌آورد دیگری را از بین می‌برد.

۲) دریک ذهن آشفته، یک خط فکری به صورت ممتد جریان ندارد. یک فکر می‌آید و بعد توسط فکری دیگر قطع می‌شود و پس از مدتی که شخص از مسیر اصلی فکری خود، منحرف شد، به یاد می‌آورد و مجدداً ذهنش را روی موضوع متمرکز می‌کند. برای رسیدن به گنج، لازم است که زمین را تا رسیدن به آن حفر کنیم. کسی که ذهنی آشفته دارد همانند جوینده‌ای است که پس از کندن چند وجب از خاک، نقطه دیگری نظرش را جلب کرده و جهت کندن آنجا، از کارش دست می‌کشد.

۳) در یک ذهن آشفته، ارزش‌ها مرتب عوض می‌شوند؛ زیرا حاصل تجربه و فراست نبوده‌اند. شخص با یک ایده روبرو شده و آن را به عنوان ارزش می‌پذیرد. سپس با ایده دیگری روبرو می‌شود و آن را به عنوان ارزش جدید می‌پذیرد.

۴) در یک ذهن آشفته، شخص نمی‌تواند از کارهایش دفاع کند؛ زیرا آنها را با معیار و دلیل محکم و روشن، انتخاب نکرده است.

۵) کسی که یک ذهن آشفته دارد، ثبات شخصیت ندارد؛ بنابر این محیط بر او تأثیر می‌گذارد. با از دست دادن یک چیز کوچک ناراحت و اندوهگین می‌شود و با به دست آوردن یک چیز کوچک غرق شادی می‌شود. هیجانی است و احساساتش کاذب می‌باشد.

۶) از یک ذهن آشفته، عمل نمی‌بینیم بلکه یک‌سری ایده است که معمولاً تا عملی‌شدن فاصله زیادی دارند و امکان رسیدن به آنها نیست.

۷) کسی که ذهنی آشفته دارد، قدرت اراده ندارد. داشتن اراده، نیازمند ثبات است. تا زمانی به عهد خود پایبند می‌مانیم که اصل آن را پذیرفته باشیم و آن اصل، برایمان مهم و با ارزش باشد. وقتی که شخص، قدرت ثبات را از دست داد، دیگر نمی‌تواند برسر عهد خود باقی بماند.

۸) کسی که دارای ذهنی آشفته است، توان تصمیم‌گیری ندارد و دائماً از محیط و دیگران تأثیرپذیر است و در برابر آنچه به او عرضه می‌شود از جمله تبلیغات، مغلوبه است.

۹) یک ذهن مشوش، نمی‌تواند انرژی‌هایش را حفظ کند بنابراین زود خسته می‌شود و با رسیدن به اولین نتایج و محصولات دست از کار می‌کشد و یا این‌که نمی‌تواند خطاهای کار خود را پیدا کند، بنابراین دائماً این خطاها را تکرار می‌کند.

۱۰) کسی که دارای ذهنی آشفته است، در برابر مسایل، قدرت انتخاب و انعطاف را از دست می‌دهد.

حال که با ضرورت هدف آشنا شدیم، کمی هم درباره ویژگی‌های آن صحبت کنیم. اولین مطلبی که خوب است در این باره بدانیم، این است که هدف با آرزو تفاوت دارد. آرزو یعنی رسیدن به چیزی که آن را نداریم ولی هدف یعنی آشکار کردن آنچه که داریم ولی هنوز ناپیداست. معمولاً هدف با آرزو اشتباه ‌گرفته می‌شود. آرزو، ما را از واقعیت دور می‌کند و به توهم می‌کشاند و ذهن را اسیر و آشفته خود می‌کند بنابراین بهتر است که از آن اجتناب شود.

هر کدام از ما گنج‌های بی‌شماری در درونش دارد که لازم است که این گنج‌ها را استخراج و آشکار کند؛ گنج‌هایی همچون دانایی، مهربانی، آرامش، اقتدار، پاکی، اخلاق نیکوجتما، حیاء و … . این گنج‌ها که همگی حالتی کیفی دارند، می‌توانند با توجه شرایطی که در آن آشکار می‌شوند، تبدیل به نتایج و ثمرات عینی ‌شوند. برای مثال، آن‌کس که دانایی خویش را آشکار ‌کند، معلمی خواهد شد که تعالیمی را ارائه می‌دهد و شاگردانی را تربیت می‌کند تا این تعالیم را پاسداری کنند؛ آن‌کس که اقتدار خویش را آشکار کند، رهبری خواهد شد که یارانش را در راه رسیدن به هدف‌شان یاری می‌کند و به همین ترتیب همه گنج‌ها، دست‌آوردهای عینی و ملموس خواهند داشت.

تحقق یک هدف، فرایندی است که در آن کیفیتی تبدیل به کمیت(هایی) می‌شود. این فرایند چهار مرحله دارد که عبارتند از : قصد، مأموریت، افق حرکتی و برنامه. هرکدام از این مراحل، ویژگی‌هایی دارند و پرداختن به آنها شرایطی دارد.
زندگی شیرین و لذت پخش حق تمامی موجودات زنده است . اگر تا امروز احساس می کردید هدف زندگی شما داشتن یک زندگی شیرین است اشتباه می کردید ، شما هنوز هدفی در زندگی ندارید …



:: برچسب‌ها: , انواع هدف , تعریف هدف گذاری , راه هایی برای ایجاد هدف , مفهوم هدف , ویژگی های هدف ,
:: بازدید از این مطلب : 53
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 اسفند 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم

1355520014519112380915011623322515132231189

راه و رسم درست انتخاب کردن

تصمیم‌گیری فرآیندی است که بخش مهمی از زندگی ما را تشکیل می‌دهد و نقش مهم و برجسته‌ای در سرنوشت هر انسان دارد. افراد همواره در موقعیت‌های مختلف زندگی ناگزیر به انتخاب هستند. از امور کوچک و جزیی گرفته تا مسایلی بزرگ و با اهمیت. برخی از تصمیم‌گیری‌ها بسیار ساده است و ما چندان توجهی به آنها نمی‌کنیم اما در مقابل مسایلی در زندگی وجود دارند نظیر انتخاب همسر، شغل، رشته تحصیلی، محل سکونت و از این قبیل که اقدام به تصمیم‌گیری در مورد هریک از آنها، به یک پروسه طولانی‌مدت نیازمند است. این تصمیم‌گیری‌ها به لحاظ نقشی که در آینده و سرنوشت فرد دارد، اهمیت دارد و چه‌بسا تعلل در شناخت راه‌های تصمیم‌گیری بهتر، عواقب جبران‌ناپذیری را برای فرد به بار می‌آورد.

امروزه از تصمیم‌گیری به‌عنوان یکی از مهارت‌های زندگی که هر فرد باید نسبت به آن آگاهی داشته باشد یاد می‌کنند. چرا که فرد هر روزه، پیوسته در معرض انتخاب و تصمیم‌گیری است و اشخاص باید در یادگیری درست این مهارت بکوشند تا در مورد زندگی خویش تصمیمات اصولی و درستی بگیرند؛ به خصوص هنگام مواجهه با موقعیت‌هایی که تصمیم‌گیری‌های خطرناک را به همراه دارد. مانند مواجه‌شدن با درخواست دوستان جهت استفاده از مواد مخدر برای نخستین‌بار که ممکن است شخص استفاده از مواد مخدر را انتخاب کند. بنابراین یادگیری این مهارت می‌تواند نتایج سودمندی را برای افراد به ارمغان آورد و باعث شود که اشخاص انتخاب‌های مختلف را در مورد فعالیت‌های خویش دقیقا ارزیابی کنند و به‌طور فعالانه تصمیم بگیرند و بر تاثیرات تصمیمات خود آگاه باشند. دکتر محسن فرمهینی فراهانی، دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و مدرس دانشگاه، تعریفی جامع از تصمیم‌گیری ارایه داده است: «انتخابی که در رویارویی با چالش‌ها از میان گزینه‌های مختلف، با دقت و مآل‌اندیش صورت می‌گیرد.» حرف‌های ایشان را در این مورد بخوانید.

● عوامل تاثیرگذار در تصمیم‌گیری

نوع مشکل، نقش اساسی در تصمیم‌گیری دارد. مشکلات کوچک‌تر معمولا راحت‌تر حل می‌شود. چون تصمیم‌گیری در مورد آنها آسان‌تر است اما مشکلات پیچیده‌تر به لحاظ نیازی که به اطلاعات تخصصی دارند و بعدهای مختلفی از زندگی فرد را در بردارد با روند کند تصمیم‌گیری مواجه می‌شوند. دکتر فراهانی معتقد است: «تصمیماتی که انسان‌ها می‌گیرند از عوامل گوناگونی متاثرند که تعدادی از آنها مربوط به خود شخص است. مانند احساسات، هیجانات، آگاهی، اطلاعات، ادراکات و ارزش‌های موردقبول ما و برخی نیز از خارج بر ما تاثیر می‌گذارند که شامل زمان، دوستان، آرزوهای والدین، بخت و اقبال، رسانه‌ها، مذهب، تبلیغات، فرهنگ و بالاخره شرایط اجتماعی جاری هستند.»

● رابطه تصمیم‌گیری با احساسات

«باتوجه به اینکه گاهی احساسات مانع از تصمیم‌گیری صحیح می‌شود و در برخی اوقات ما انسان‌ها بی‌نهایت احساسی می‌شویم، بسیار مشکل است که بتوانیم یک تصمیم چندجانبه بگیریم و این آگاهی‌های تصمیم‌گیرنده است که در این فرآیند تاثیرگذار است؛ چرا که می‌تواند تا حدی از بروز احساسات جلوگیری کند. البته سطح آگاهی و نوع ارزش‌ها از شخصی به شخصی دیگر متفاوت است .همچنین ادراکات نیز به‌عنوان یک عامل تاثیرگذار در تصمیمات به شمار می‌رود که شامل تعصبات و تعابیر شخصی از یک موقعیت هستند که ممکن است آن چیزی که برای یک شخص جذاب و دلربا به‌نظر می‌رسد، برای فرد دیگری جذابیتی نداشته باشد.»

● خصوصیات یک تصمیم‌گیری موثر

«اشخاص مبتکر، ارزش‌ها را بررسی و براساس آنها تصمیم‌گیری می‌کنند و تفاوت آنها با افراد منفعل این است که این دسته افراد اجازه می‌دهند که مقتضیات، شرایط و محیط مسوولیت‌های آنان را کنترل کند و احساس نمی‌کنند که باید تصمیمات‌شان را خودشان کنترل کنند و گاهی اوقات به اموری مانند قضا و قدر تمسک می‌جویند؛ از آنجایی که در تصمیم‌گیری هر تلاشی در جهت انتخاب‌کردن، بهترین گزینه است، گاهی اوقات راه‌حل کاملی وجود ندارد بنابراین تصمیم‌گیرنده باید انعطاف‌پذیر باشد» وی می‌افزاید: «توانایی پذیرفتن مسوولیت‌ها پیامد یک تصمیم‌گیری شخصی برای تصمیم‌گیرنده ضروری است و اشخاص باید اهمیت عواقب تصمیم‌گیری را بدانند چرا که باید تصمیمی اتخاذ کنند که نتیجه آن واقعا اهمیت دارد. باید متذکر شد که توانایی تمرکزکردن برای یک تصمیم‌گیرنده بسیار مهم است. بعضی از اشخاص آنقدر در تصمیمات غیرمنطقی و بی‌اهمیت غرق می‌شوند که فعالیت روزانه‌شان را برای تصمیماتی که دارای اولویت و اهمیت بیشتری هستند به تاخیر می‌اندازند.»

● ابزار تصمیم‌‌گیری صحیح

 

۱)‌ ارزیابی اولیه: تصمیم‌‌گیری با مرحله ارزیابی شروع می‌شود و در طی این مرحله اطلاعات درخور جمع‌آوری می‌شود. بدون داشتن اطلاعات. اتخاذ تصمیم درست کاری بس دشوار است و باعث می‌شود که فرد راه را به خطا برود بنابراین برای مسایل و مشکلات بزرگ در درجه اول فرد باید اطلاعات راجع به مساله یا مشکل یا موقعیت را از منابع ممکن و در دسترس انتخاب کند که این ارزیابی می‌تواند از طریق کتاب، موسسات مشاوره، دوستان، والدین و تجربیات اشخاص خبره و کارکشته باشند.

۲) تحلیل: در مرحله تحلیل، تصمیم‌گیرنده باید ضرورت گرفتن یک تصمیم را نشان بدهد. یعنی از خود بپرسد که چرا چنین تصمیمی گرفته است؛ چرا که گاهی اوقات تصمیم‌گیری واجب نیست و اوضاع خود به خود بهبود می‌یابد و ممکن است که یک انتخاب هیچ سودی نداشته باشد. تصمیم‌گیرنده در هنگام تجزیه و تحلیل برای گرفتن یک تصمیم باید راه‌حل‌های متعددی را در نظر بگیرد و حتی راه‌حل ایجاد کند. همچنین شرایط مطلوب و نامطلوب را نیز باید در نظر آورد. به‌عنوان مثال در زمینه انتخاب همسر، فرد باید گزینه‌های فرهنگ، اعتقادات، ارزش‌ها، باورها حتی عقاید مذهبی فرد مقابل را تحلیل کند. علاوه بر آن تصمیم‌گیرنده احتمالات و ریسک شخصی را نیز باید در نظر گیرد که شاید به پیامدهای ناخوشایندی منتهی شود.

۳) شناسایی پیامدها: اولین گام در یک سفر این است که بدانید به کجا می‌خواهید بروید. همیشه مهم است که در تصمیم‌گیری مقصد مطلوب یا هدف به طور شفاف شناسایی شود. در نظر گرفتن نتیجه، همیشه شما را در انتخاب‌هایتان راهنمایی می‌کند و جهت تصمیم‌تان را به شما نشان می‌دهد. هر فردی باید پیامدهای مثبت و منفی هر انتخاب را در نظر داشته باشد و از پیامدهای منفی آن چشم‌پوشی نکند. افراد باید خود تصمیم بگیرند و بیاموزند که با عواقب آن زندگی کنند.

اغلب مردم آن چیزی را که واقعا اهمیت دارد فدای رسیدن به چیزی می‌کنند که اهمیت حقیقی ندارد. آگاهی از پیامدهای نهایی هر انتخاب گاهی اوقات افراد را به موقع مطلع می‌کند تا تصمیمات نادرست خود را بلافاصله تغییر دهند و تصمیمات صحیحی اتخاذ کنند.

۴) نقشه: این نقشه مختص فرد تصمیم‌گیرنده است که باید بهترین راه‌حل‌ها یا ترکیبی از راه‌حل‌های مرتبط با هم را در نظر بگیرد. اولویت‌ها را انتخاب کند تا به نتیجه مطلوب برسد. اگر اجازه بدهیم که دیگران راه‌حل‌ها را به ما نشان بدهند مهارت تصمیم‌گیری ما رشد نمی‌کند.

۵) به‌کارگیری: در این مرحله، شخص تصمیماتی را که اتخاذ کرده به اجرا می‌گذارد.

۶)‌ ارزیابی نهایی: نتایج یک تصمیم باید ارزیابی شود که آیا کفه فواید سنگین‌تر از مضرات است یا نه. در این مرحله است که تمامی راه‌حل‌ها و نتایج نشان داده و بررسی می‌شود تا مشخص شود که کدام انتخاب بهترین انتخاب خواهد بود (برای دفعات بعد) .

● خطاهای تصمیم‌گیری

حتی اگر فرد همه مراحل را به طور صحیح طی کند و از تجارب اشخاص دیگر کمک گیرد و وضعیت را تحلیل کند و حتی پیامدهای مثبت و منفی را در نظر بگیرد باز هم آن تصمیم ممکن است به شکست منجر شود. دکتر فراهانی دلایل شکست یک تصمیم را تعصبات، کم‌توجهی و عدم صبر می‌داند.

الف) تعصبات: در طی فرآیند تصمیم‌گیری، تعصبات می‌تواند در مراحل مختلفی ظاهر شود. برخی از افراد در تصمیم‌گیری‌هایشان ذهن بسته‌ای دارند. دیدگاه‌های دیگران را در نظر نمی‌گیرند و معمولا به تنهایی تصمیم می‌گیرند و از پذیرفتن اطلاعاتی که مخالف دیدگاه‌های شخصی‌شان است، امتناع می‌کنند. بنابراین اطلاعات در فرآیند تصمیم‌گیری کنار گذاشته می‌شود. از طرف دیگر، برخی از مردم در برابر تغییرات مقاومت می‌کنند بدین معنی که دوست دارند وضعیت به همان صورت سابق باقی بماند. به عنوان مثال، یک فرد می‌داند که با نامزدش تفاهم اخلاقی ندارد و ممکن است زندگی با وی در زیر یک سقف بعد از مدتی منجر به جدایی شود اما تلاش می‌کند و از خود مقاومت نشان می‌دهد تا وضعیت اکنونش را تغییر ندهد.

ب) در نظر نگرفتن تمامی شرایط:در نظر نگرفتن تمامی شرایط و وضعیت‌ها و کوتاهی در آن نیز می‌تواند علت اشتباه‌ها در تصمیم‌گیری باشد. تصمیمات می‌تواند براساس اطلاعات نادرست اتخاذ شود. گاهی اوقات تصمیم‌گیرنده نمی‌تواند مساله را به طور شفاف برای خود تعریف کند و ممکن است به جای حل مشکل اصلی به حل مسایل ناشناخته‌ای بپردازد. همچنین شکست در تصمیم‌گیری می‌تواند به اطلاعات غلط و نادرست مرتبط باشد یا اهداف تصمیم‌گیرنده خیالی و واهی باشد یا اینکه نتواند مشکلات را به ترتیب اهمیت اولویت‌بندی کند یا به اقدامات خطرآمیز آگاه نباشد.

ج) ناشکیبایی: متاسفانه ناشکیبایی یکی از عوامل عمده‌ای است که تصمیم به شکست منجر می‌شود. بیشتر مسایل و مشکلات می‌توانند بیش از یک راه‌حل داشته باشند اما اگر تصمیم‌گیرنده اولین راه‌حلی را که به ذهنش می‌رسد سریعا انتخاب کند، ممکن است آن تصمیم، بهترین انتخاب او نباشد. در آخر این نکته را باید بپذیریم که مسوولیت‌پذیری در قبال پیامدهای یک تصمیم برعهده تصمیم‌‌گیرنده است و فرد باید از یک روش منطقی برای تصمیم‌گیری استفاده کند و به یاد داشته باشد که در اکثر انتخاب‌های پیش‌روی ما انتخاب کامل و بدون عیب و نقصی وجود ندارد و هر انتخاب ما متضمن از دست دادن امتیازاتی است که دیگر انتخاب‌ها می‌توانستند داشته باشند. به عبارتی تصمیم‌گیری باید براساس بیشترین امتیاز و کمترین احتمال شکست انجام گیرد.



:: برچسب‌ها: , ابزار تصمیم گیری صحیح , خصوصیات یک تصمیم گیری خوب , خطاهای تصمیم گیری , رابطه تصمیم گیری با احساسات , عوامل تاثیر گذار در تصمیم گیری ,
:: بازدید از این مطلب : 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 اسفند 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مریم

teach-your-team-expect-success4

خردمند برای رسیدن به هدف، ممکن است حتی دشمن خود را بر شانه‌هایش سوار کند.((پنچا

تنترا))

درس مهمی که از سنجاب می آموزیم این است که در هنگام پرش، شاخه بالا را هدف می

گیرد تا به راحتی روی شاخه پایینی بنشیند.((؟))

برای مدیر ” کامیابی ” یک سفر است نه یک مقصد.((؟))

به بیشتر هدفهای بزرگ نمی رسیم، زیرا ابتدا به کارهای پیش پا افتاده توجه می

کنیم.((رابرت مک کین))

زمانی می رسد که سکوت، بیش از همه گفته ها مقصود را می رساند.((منتسکیو))

هیچ چیز به اندازه تمرکز انرژی روی تعداد محدودی از هدف ها به زندگی تان توان و

نیروی بیشتر نمی دهد.((نیدو کیوبین))

اگر می خواهید با آسودگی خاطر به رختخواب برگردید، با هدف از آن برخیزید.((جورج

لوریمر))

همچون اسفنج که آب را در بر می گیرد، شما هم اندیشه های خوب را در بر گیرید و آن را

در خدمت هدف خویش قرار دهید.((توماس ادیسون))

هدف های بزرگ، انگیزه های بزرگ ایجاد می کنند.((آنتونی رابینز))

موفقیت، مساوی با رسیدن به هدف نیست، بلکه خود سفر است.((جان ماکسول))

به قدری به هدف و منظور خود فکر می کنم و در آن غرق هستم که دیگر زمانی برای کینه

توزی ندارم!((لارنس جونز))

رمز موفقیت، پایبندی به هدف در زندگی است.((بنجامین دیزرائیلی))

با آنکه می دانید به کجا می خواهید برسید، اگر مسیر درستی انتخاب نکنید، هرگز به مقصد

نمی رسید.((جان ماکسول))

اکثریت مردم موانع و مشکلات را می بینند و تنها اقلیتی به هدفها توجه می کنند. تاریخ،

موفقیت گروه اخیر را ثبت می کند، اما آن گروه اکثریت به فراموشی سپرده می شوند.((آلفرد

مونتاپرت))

طبیعت، غریزه را دقیقاً در آنجا قرار داده که فرد فعال قادر نیست هدف را دریابد یا تمایلی

به تعقیب آن ندارد.((آرتور شوپنهاور))

دانش هرگز نی تواند هدف و مقصود باشد، نمی تواند ارباب باشد، تنها می تواند نوکری

خوب باشد.((اشو))

کسی که زیاد سفر می کند قصدش فرار از مبدأ است نه رسیدن به مقصود.((میگوئل د

اونامونو))

آدمیانی اندک، تنها به هدف می اندیشند! و بسیار کسان که هدفشان جز خانه نشین کردن همان

گروه و دسته ی کوچک نیست.((ارد بزرگ))

کسی که شهامت پذیرش خطر را نداشته باشد، در زندگی به مراد خود نخواهد رسید.((محمد

علی کلی))

برخی بی آنکه بدانند چه چیزهایی در زندگی شان به راستی ارزش دارد، هدفهایی را برای

خود تعریف می کنند. به همین دلیل است که وقتی به هدف هایشان می رسند، می پرسند:”آیا

این دقیقاً همان چیزی بود که می خواستم؟”((آنتونی رابینز))

هرگز با دیگران مثل ابزار کار رفتار نکنید، بلکه آنان را چون غایت و هدف

بشمارید.((ایمانوئل کانت))

عشق به هدف، پادزهر ترس و نگرانی است.((؟))

اگر هدف خود را ندانید، به بیراهه خواهید رفت.((یوگی بِر))

اگر تخم های فکری و جسمی هدفی را که در نظر دارید نکارید، علفهای هرزه، خود به خود

سبز خواهند شد.((آنتونی رابینز))

به یقین بر این باورم که پول نمی تواند کاروان بشری را به سوی پیشرفت هدایت کند؛ حتی

اگر در دست فداکارترین فرد بشر برای این مقصود باشد.((آلبرت انیشتین))

راز موفقیت این است : هدف را بی وقفه دنبال کنید.((آنا پاولو فا))

دانش زمانی خطرناک است که فکر کند به هدف خود رسیده است.((جرج برنارد شاو))

هدف بدون رسالت، ما را به جایگاه بلند مرتبه ای نمی رساند.((کن بلانچارد))

آرامش فکری را بالاترین هدف زندگی خویش قرار دهید و بر اساس آن برای زندگی خود

برنامه ریزی کنید.((برایان تریسی))

یاداشت هدف هایتان بر روی کاغذ، احتمال دستیابی به آنها را ۱۰۰۰% افزایش می

دهد.((برایان تریسی))

موانع، آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشمتان را از روی هدف بر می دارید، به

نظرتان می رسند.((هنری فورد))

روزگار [ مانند ] دریایی است که کشتی زندگی ما بر روی آن به طرف ساحل هدف می

رود. این دریای بزرگ همیشه در [ حال ] جزر و مد است. اگر امروز آرام باشد، به طور

حتم فردا طوفانی خواهد بود. بنابراین وقتی آرام است، [ باید ] فرصت را غنیمت

شماریم.((ویلیام شکسپیر))

بدون تعقیب هدف معین، زندگی لذتی ندارد.((کولانی))

تنها گنجی که جستجوی آن به زحمتش می ارزد، هدف است.((لوئی استیولنس))

هدف خود را باید روی واقعیت ها بنا سازیم.((رالف والدو امرسون))

هیچ چیز جز یک هدف مشخص و معلوم نمی تواند روح انسان را آرام سازد.((اوچ ولز))

ممکن است بزرگترین اره ای که در جهان اختراع شده است در دست شما باشد و در عین

حال، در میان انبوهی از درختان جنگل، سرگردان بمانید و ندانید چه کنید. اگر بدانید که چه

درختانی را باید برید و چرا؟ شرایط بر وفق مراد است، وگرنه ابزاری عالی در دست دارید

که به هیچ نمی ارزد.((آنتونی رابینز))

هدفهای محدود، زندگی را محدود می سازند.((آنتونی رابینز))

بکوشید همیشه خود را با هدفهای خود مقایسه کنید، نه با دوستان و همقطاران؛ زیرا همیشه

می توان افرادی را یافت که در سطحی پایین تر از ما باشند.((آنتونی رابینز))

هدفهای باشکوه، دریچه ای به دنیای نیروی بیکران است.((آنتونی رابینز))

کسی که در زندگی، هدف والا و ارجمند دارد، هرگز به دامن تسلیم و ناپاکی نخواهد

غلتید.((ویکتور هوگو))

تصمیم ها فقط آغاز یک ماجرا هستند. وقتی کسی تصمیمی می گیرد، خود را در جریانی تند

پرتاب می کند که او را به سوی هدفی خواهد برد.((پائولو کوئیلو))

پیچ و خم ها برای کاروان اهمیت ندارد، چون هدف همواره ثابت است.((پائولو کوئیلو))

تنها کسانی که از نیروی باطنی خویش کمک می گیرند، هدف و خواسته ی خود را به روشنی

می بینند.((جک کانفیلد))

کمی بزرگنمایی در همه ی ما هست، وگرنه هدفی برای استاد شدن نداشتیم.((ریچارد باخ))



:: برچسب‌ها: , استاتوس های زیبا در مورد هدف , جمله های کوتاه از بزرگان در مورد هدف , داستان های زیبا در مورد هدف , شعر هایی در مورد هدف , متن های زیبا در مورد هدف ,
:: بازدید از این مطلب : 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 اسفند 1395 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد